طعم 24 سالگی
بیست و چهار تا بیست و پنج تیر توی زندگیات گذشته باشد ولی هنوز ندانی بودنت بیشتر فایده دارد یا نبودنت. ندانی وقتی نیستی دور و بریها راحتترند یا وقتی هستی. اصلا ندانی کی هستی!
تعجب میکنم از بعضیها که اصرار دارند برای طرفشان جشن تولد بگیرند. تازه تبریک گفتن هم ندارد. به کسی که یک سال به اجلش نزدیکتر شده تبریک میگویند؟! به کسی که ملکالموت در انتظارش هست و یک سال به او نزدیکتر شده، تبریک میگویند؟! خودتان قضاوت کنید.
برای کسی که از عاقبت کار خودش خبر دارد تبریک گفتن جا دارد؛ ولی برای من که معلوم نیست با خودم چند چند هستم، همه تبریکها تذکر است. تلنگر است. که بیا، یک سال دیگر هم گذشت و آدم نشدی. به اندازه 365 روز به قبر و قیامت نزدیک شدی و هنوز که هنوز است همان هستی که بودی. نه تغییری، نه رشدی، نه پیشرفتی. یا پسرفت بوده یا درجا زدن. خب این چیزها کجایش تبریک گفتن دارد؟ کجایش جشن گرفتن دارد؟ کجایش هدیه دادن دارد؟ خودتان قضاوت کنید.
پ.ن:
1. پیشآپیش بابت همه تذکرها و تلنگرهایتان تشکر میکنم!
2. راستی! 24 سالگی چه طعمی دارد؟
- ۹۲/۰۴/۲۵