تا باشد از این برادرها
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۲۵ ب.ظ
همین که از نمازخانه بیرون آمدم، کشیدم کنار و گفت میخواهم چیزی بگویم. بفرمایی تحویلش دادم و لبهایم را به لبخند باز کردم. سرش را جلو آورد و گفت: «الف مقصورهی «بسم الله الرحمن الرحیم»ات را خیلی فارسی میگویی. با دقت بیشتری ادا کن. ناراحت که نشدی؟» گفتم: «نه. این چه حرفی است. خیلی خوب کردی که گفتی. ممنونم.»
دستم را فشرد و رفت. همان جا توی راهرو چند باری بسم الله را تکرار کردم تا الف مقصورهاش را عربیتر کنم. باید یک بار دیگر حمد و سورهام را پیش یک قاری بخوانم. چه هدیه خوبی بهم داد. تا باشد از این برادرها.
- ۹۳/۰۱/۱۸