برخاست و رسالتش را تکمیل کرد؛ دستور خدا بود؛ یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته میدانست باغ فردا را چه گلهایی روشن میکند. غمگین علفهای هرزه بود؛ اما سرمست از عطر گلهایی که در راه بودند. آهای، مردم! این، آخرین ودیعتی است که عشق بر شانههای خسته ولی صبور من گذاشته؛ مژده میدهم شما را به پیوند خدا و ملکوت با زمین، به پیوند بیوقفه نور و رنگین کمان، به بارانی که ریشه در خاک دارد و آسمان به شستن سر و روی خودش با آن، مباهات میکند؛ اگر به قرآن و اهل بیت من تمسک کنید هیچ گاه گمراه نمی شوید: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أبدا بخند علی! تو میدانی ادامه همه دلتنگیهای من و حرا هستی! تو معنی دهنده تمام گریههای شبانه نوحی! تو هیبت موسا داری! تو نفس عیسا داری! تو از خون ابراهیمی، از تبار اسماعیل، از سلاله عشق، تو محمدی! تو من هستی و من توام؛ در آیینه وحدت ازلی؛ أَنَا وَ عَلِىٌّ مِنْ شَجَرَهٍ واحِدَهٍ، وَسائِرُ النّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتّى. بخند علی و دستی را که بالا میبرم، ایستاده نگه دار! تا تاریخ زیر سایه آن بخندد، تا فردا از سر انگشتهای تو اجازه ورود بگیرد، تا عشق حق داشته باشد از این همه باران بیوقفهای که بر این دلهای خسته باریدیم، بگوید! آن سوتر از برکه، در صحرا غلغله برپاست. شاد باش گویان از راه میرسند؛ آسمانیان به تهنیت مردی میآید که صبوری سالهای سخت فردا از چشمهایش هویداست؛ می آیند تا غدیر را به علی تبریک بگویند، روزی که در آسمان مشهورتر از زمین است؛ إن یوم الغدیر فى السماء اشهر منه فى الارض.