انتظار نرگسها
چهارشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۳۳ ب.ظ
کوچه را آب و جارو کردهام. نرگسهای گوشه حیاط را هم آب دادهام. تازه شدهاند. سر پا ایستادهاند و به هم لبخند میزنند. انگار میدانند چه کسی در راه است. آنها هم منتظرند. منتظر بهار، منتظر تو. مثل من.
پ.ن: عزیزٌ علَی أن أری الخلق و لا تُری
- ۹۱/۰۹/۱۵
ولی امیدوارم انتظار نرگس ها به سر آید