جمال

جاودانگی مرهون حضور توست...

آخرین‌ها

فریادرسی نیست...

يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۳۰ ب.ظ

آنقدر فریادهایم را سکوت کرده‌ام که اگر به چشم‌هایم نیک بنگرید کر می‌شوید. لب‌هایم مثل همیشه ادای لبخند را درمی‌آورد تا شاید روزی بتواند طعم از سر ذوق گشوده شدن را بچشد. روزهایم از شب تاریک‌تر شده‌اند.

کسی نیست زخم دلم را مرهم گذارد. دیگر دلی نمانده. از غم زمانه ریش شده. از دوری و دلتنگی مراد و مقصودش به استیصال افتاده.

هر نوایی می‌شنوم بانگ رحیل در سراپرده خیالم موج می‌زند. و هنوز نمی‌دانم آماده‌ام یا نه.

آه من قله الزاد و طول الطریق و بعد السفر و عظیم المورد.

  • جمال

نظرات (۶)

  • قطعه نوزده
  • سلام
    از قرار معلوم اندوه نویسی در بین بچه های دانشگاه اپیدمی شده!!!
    پاسخ:
    سلام
    به نظرم باید ریشه یابی بشه
    چشم بیمار مرا خواب نه در خور باشد
    من له یقتل داء دنف کیف ینام؟
    حضرت علامه طباطبایی این مخمس را، که تضمین غزلی از حافظ است، در سال ۱۳۲۸-۱۳۲۷ شمسی سرودند و همراه نامه ای به برادر خود، آیت الله الهی، ارسال داشتند و در پایان سروده نوشتند: (انتظار می رود این اشعار را در مجالس خودتان بخوانید

    گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم / با همین قافله ام راه فنا می پویم
    دست همت ز سراب دو جهان می شویم / شور یعقوب کنان یوسف خود می جویم

    که کمان شد ز غمش قامت چون شمشادم

    گفت هر چند عطش کنده بن و بنیادم / زیر شمشیرم و در دام بلا افتادم

    هدف تیرم و چون فاخته پر بگشادم / فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم:
    بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

    من به میدان بلا روز ازل بودم طاق / کشته یارم و با هستی او بسته وثاق
    من دل رفته کجایم و کجا دشت عراق! / طایر گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق
    که در این دامگه حادثه چون افتادم

    لوحه سینه من گر شکند سُم ستور / ور سرم سیر کند شهر به شهر از ره دور
    باک نبود که مرا نیست به جز شوق حضور/ سایه طوبی و غلمان و قصور و قد حور
    به هوای سر کوی تو برفت از یادم

    تا در این بزم بتابید مه طلعت یار / من خورم خون دل و یار کند تیر نثار
    پرده بدریده و سرگرم به دیدار نگار / نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
    چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم

    تشنه وصل وی ام آتش دل کارم ساخت / شربت مرگ همی خواهم و جانم بگداخت

    از چه از کوی توام دست قضا دور انداخت / کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت

     یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم؟ 
  • وحید اسعدی
  • فریاد زدن سکوت و سکوت پر فریاد راز عاشقی است،عاشقان کشته گان معشوقند برنیاید ز عاشقان آوا
  • محمد حیدری
  • فاصبر ان وعد الله حق

    از ملزومات سفره این حس
    سلام

    منتشر شد....*نمک*

    http://zareh.blog.ir/post/213

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">